.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
تو واقعاً دیوانه ای!!!
مهران ملاحسینی


در ره منـزل لیلی که خطـرهاست در آن              شرط اول قدم آن است که مجنون باشی!

به نام خالق انديشه و قلم و مالك قدرت و حَكَم و حَشَم!
به نام نون والقلم که در مسیر درست و صادقانه اش، سختی و درد و رنج است و الم!
به نام آنهایی که به پاس گفتن حقیقت و داشتن صداقت، از بد روزگار افتاده اند به فلاکت!
به نام روز خبرنگار که به خاطر نام و آوازه این روز، برای مان مانده گداختن و ساختن و آتش و سوز!
به نام آنهایی که خودفروشی تفکر و قلم خویش را از کسی نیاموخته اند، تا امروز دنیا را بخرند و آزاد کنند!
و به نام آنهایی که لیاقت شهادت نصیب شان گردید و امروز، مثل بیچاره هایی چون من، اسیر این دنیای پر از رذالت نشدند.

از آنجایی که همیشه آدم غیرقابل پیش بینی و عجیبی بودم و هستم این بار نیز در ایام تجلیل شدن ها و کادو دادن های خبرنگاران در روز خبرنگار و روزهای پس از آن، ساکت نشستم تا مسئولان محترم، لوح تقدیر دادن ها، سکه دادن ها، ظرف کریستال دادن ها، ناهار و شام دادن ها، و... را تمام کنند و کادو گرفتن ها، بن گرفتن ها، پـُز دادن های برخی خبرنگاران برای نمونه شدن ها و بال بال زدن های برخی همکاران من برای رسیدن به اندک هدیه ای هم خاتمه پیدا کند تا همه وقت داشته باشند نوشته های دیوانه ای مثل مرا بخوانند، با نیشخندهای تمسخرآمیز خود به من بخندند و بگویند: تو واقعاً دیوانه ای!!!
آری! من خود بهتر از هر کسی می دانم که دیوانه ام، اما به این دیوانگی خویش عشق می ورزم و به آن می بالم زیرا به خوبی می دانم آنهایی که با تمسخر به من و حرف های من می خندند، همان هایی هستند که دلم به حالشان می سوزد چون آنان از لذت جنونِ عشق و فوائد ارزنده آن بی بهره اند و اصلاً نمی دانند عشق چیست!
در این ایامی که بازار تجلیل شدن از خبرنگاران داغ بود همه مسئولان از فداکاری ها، مظلومیت ها و گرفتاری های اصحاب رسانه و قلم به دستان، حرف می زدند و همواره از جفاها، حرمت شکنی ها، حق و ناحق کردن ها و ضایع نمودن های حقوق این قشر گله مند بودند اما کسی نبود از همه این عزیزان بپرسد که در این بین ظالم کیست؟
ای بابا! ما خبرنگاران که فقط با شما خوبان در ارتباط هستیم و فقط هم زمانی که در دفاع از حقوق ملت در برابر مسئولان قلم فرسایی می کنیم، از جانب البته برخی از حضرات مورد غضب قرار گرفته، از همه طرف بایکوت شده و تمام درهای بهره مندی از مزایای اجتماعی بر ما مسدود می شود.
ما خبرنگارانی که خریدنی نیستیم و خودمان را به پول، ماشین، مقام و در یک کلام به دنیا نمی فروشیم و از طرفی نه از تهدید هراسی به دل داریم، نه میز و صندلی و مال و منالی برای از دست دادن داریم، تکلیفمان چیست؟ ما که نه چپ را می شناسیم و نه راست هستیم، ما که فقط پیرو خدا و ولی خدا هستیم، ما که قصد سبکبالی داریم تا روزی که می خواهیم از قفس دنیا پرواز کنیم چیزی گریبان ما را نگیرد و همچون هزاران سبکبال دیگر که سعادت پرواز نصیب شان شد، با قلبی آرام و بی قید و بند، رها شویم، چه باید بکنیم؟ ما که دیوانه ایم و از عقل جهان امروزی که دنیاطلبی، مادی گرایی، تجاوز به حقوق همنوع، زیاده خواهی، ریاکاری و عوام فریبی، و... را زرنگی می داند، بهره ای نبردیم، چه کنیم؟ در این جهانی که ارزش های آن بی ارزشی شده، معرفت الهی در آن کمیاب گشته و احسان، ایثار و جهاد معنایی دیگر پیدا نموده و همه چیز با دینار و درهم امروزی قیاس می گردد، سرنوشت مجنون هایی چون ما چه خواهد شد؟
کاش حداقل ما خبرنگاران که به قول خودمان و دیگران، شغل ما شغل انبیا و رسالت ما رسالت رسولان الهی است، ما که بایستی الگوی بی بدیل جامعه باشیم و حقیقت جویی و حقیقت گویی را سرلوحه کار خود قرار دهیم، ما که خدا به قلم مان قسم یاد کرده و آن را با تقدس در دست هایمان قرار داده، ما که چشم و گوش و زبان همگان بوده و بی عدالتی و دورویی را قبیح می شماریم، ما که خود را امید محرومان و وکیل رعایا می خوانیم، کمی به خود بیاییم و به خاطر اندک مزیتی و منفعتی، خویش را انگشت نمای جامعه نکنیم.
هرچند در بین ما کم نیستند کسانی که در تنگای فشار اقتصادی امروز و زیربار اجاره خانه ها، هزینه دانشگاه ها، اقساط گوناگون، هزینه مدرسه فرزندان و هزاران مشکل کوچک و بزرگ دیگر که در بسیاری موارد با اندک حمایتی نیز حل شدنی است، کمر خم نموده، محاسن شان در عنفوان جوانی سفید گشته و پیشانی شان چین برداشته، اما اینها نباید دلیل آن شود که ما راهی را که انتخاب نموده ایم فراموش کرده، از رسالت ذاتی خود دست برداشته و خود را به اندک، حراج نماییم.
ما نه مانند تعدادی از مسئولان، حقوق بگیر جایی هستیم و نه تجارتخانه ای داریم که منبع درآمدمان باشد، نه کارمند دولت هستیم که ضمانت ما را قبول داشته باشند و نه سهمیه ای از خدمات دولتی داریم، نه رئیس اداره ای هستیم که اموال دولتی از قبیل اتومبیل اداری، آپارتمان سازمانی، و... در اختیار ما باشد و میوه و نان و سبزی و برنج و گوشت مصرفیِ منزل ما را دیگران فراهم کنند و نه کوپن استخر و سونا و جکوزی داریم و نه وقت رفتن به اماکن اینگونه را، نه کسی در فصول مختلف سال برای ما صندوق های میوه های رنگارنگ کیویِ هایوارد و مرکبات ممتاز و سبدهای ماهی سفید و آزاد و گونی های برنج تارم و دودی درجه یک و انواع گلهای قیمتی را هدیه می آورد و نه از کسی یا جایی سهمیه مسافرت های خارجی به اصلاح کاری و سهمیه سفرهای زیارتی عتبات عالیه و حج عمره هرساله به ما حواله می شود، نه جایگاه اجتماعی داریم که کسی به درد خودِ ما گوش کند و در صدد رفع مشکلات ما برآید و نه از اموال پدری چیزی به ما خواهد رسید که به آن دل خوش باشیم و در یک کلام نه زیر پایمان محکم است و نه روی سرمان محفوظ. زیراندازمان زمین است و رواندازمان هوا و فقط این دل ماست که دریاست و البته دریایی پر از خون!
با این همه اگر خبرنگاری عشق است، پس بدانیم که عشق هیچ تناسبی با عقل ندارد و عاشق همواره دیوانه است. یا باید عاقل باشیم و هوای عشق از سر برون کنیم و یا بایستی عاشق باشیم و سر بر جنون زنیم. مجنون نیز هیچ صنمی با مزایای فوق الذکر ندارد و آنها را نمی شناسد و نمی خواهد.
در وصف قلم و کرامت آن نیز همین بس که قلم هاي متعهد به وسيله افراد متفكر در اين عالم متشتت، نور مي‌بارند و امنيت مي‌آفرينند، صداي قلمِ سالم، اميد مي‌‌دهد و مسير هدايت را روشن، دريچه نگاهش، مرزها را تنظيم و نوع نگرشش عبرت انگيز است. اين سلاح مؤثر، معيار نقدِ حاكمان و عيارِ عملكرد آنان است. حجت بر صاحبان قلم و خبرنگاران شرافتمند تمام است و بايد به مدد تعقل، تعهد و استمداد از تراوشات قلمي خويش از كيان انسانيت و دین پاسداري نمايند و با پاي فشردن به تداوم جهاد فرهنگي، دِين خود را به قربانيان عرصه قلم ادا نموده و این حرفه مقدس را به درستي پاس بدارند.
این فرصت را غنیمت می شمارم و به همه آنهایی که به نوعی با من و امثال من که جنون رونق بازارشان است، سر و کار دارند، به آن دسته از افرادی که ما را تهدید و ترعیب می کنند و به تمام کسانی که با وعده و وعیدهای پوچ خود در فکر خرید قلم ما و فریب افکارمان هستند، صراحتاً اعلام می کنم هدف اصلی ما خبرنگاران دیوانه بنا بر فرموده مقام معظم رهبری، فقط ایجاد نشاط و وفاق و همدلی و وحدت در جامعه و کمک به پیشبرد اهداف عالیه نظام اسلامی است و لاغیر. همانگونه که روزی و روزگاری، بسیاری از بهترین جوانان این مرز و بوم به خاطر دین و میهن و ملت و انقلابشان، جان خود را برای بقای ما دادند، امروز ما نیز با کمال میل حاضریم جان بی ارزش خود را در راه مقدسات خود بدهیم، ما دیوانه ایم، دیوانه راه عشق و آماده برای شهادت در راه خدا!

کـاش رؤياهاي مـن روزي حقيقت مي شدند                          تنگنـاي سينـه هـا دشـت محبـت مي شدند
سـادگي، مهـر و صفا، قانون انسان بودن است                      کـاش قانون هاي مان يک دم رعـايت مي شدند
اشک هاي همـدلـي از روي مکر است و فريب                        کـاش روزي چشم هامان بـا صداقت مي شدند
گـاهي از غـم مي شود ويـران دل دیـوانه ام                          کـاشکي دل ها همـه مـردانه قسمت مي شدند

نگارنده: مهران ملاحسینی


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.063 seconds.